دیگه حوصله ندارم،حال حرف عاشقونه
دست تو تو دستای من،یه اسیر بی بهونه
"عزیزم:دوست دارم"هام توی گوشت شده یاسین
مثل اون ماهی بدبخت تو دل سفره ی هفت سین
می گم:ای تنها ستاره تو شبای تار چشمام
تو ولی خاموش و سردی توی حرم خیس دستام!
چشم من دنبال چشمات مثل دزد بی نقابِ
تو ولی همش نگاهت پرِشب پرِ سرابِ
خوب می دونی وقتی هستی،دل من پراشتیاقهِ
لحظه های باتوبودن،تو شبام مثل چراغه
آخه انصافتو قربون،چقدر نامهربونی!
آخه تا کی تو می تونی توی این جاده بمونی؟
مگه من ازت چی خواستم جز یه ذره هم زبونی؟
چی می گم به غیر از اینکه:"توی قلبم تو می مونی"؟
یه چیزو بدون عزیزم؛گاهی وقتا توی دنیا
دل تو بدجور میمونه با خودش تنهایِ ِ تنها
توی اون لحظه دل تو میشه یه کویر تشنه
خوب منم اون ابریم که تقد یرت واست نوشته!!!
می دونم می خندی،میگی:"بازم حرف عاشقونه؟!"
ولی تو چشات می بینم از محبت یه نشونه
تو با دست پس می زنی بعد با پا پیش می کشی آروم
آخرش نفهمیدم من،که کدومورِ خیابون!
بگذریم، ما رو چه باکه؟ دلمون شده هلاکت
تو اگه دستی بگیریش،توی جاده می شه خاکت
جونِِِِ تو، دیگه حالش نیست؛حال حرف عاشقونه
دستتو می خوام تو دستام،اما این بار با بهونه
همه این حرفا رو گفتم تا ببینی یه نشونه
می دونم وقتی که خوندیش،می گی:"طفلک دیوونه"!!!!!!!